دانشمندان و ارباب معنی در تعریف حب میگویند حب آنست که آدمی به چیز لذت بخشی میل کند و معلومست در صورتی شیءمزبور مورد خب و علاقه قرار میگیرد که آن چیز را بشناسیم و به قلب یا یکی از حواس درک نماییم و مسلم است هر اندازه معرفت بیشتر و لذت زیادتر باشد حب و علاقه فزون تر خواهد بود .و نیز معلوم است که بینایی باطنی از بینایی ظاهری قوی تر است و ادراکات قلبی از دیدار چشمی شدید تر است و زیبایی و لطافت معانی را که با چشم عقل احساس میکنیم از زیبایی صورت های ظاهری که با چشم سر می نگریم بزرگتر است بنابراین ثابت است لذتهایی که دلها بر اثر امور شریفه الهیه که بالاتر از آنند که به حواس ظاهره درک شوند ادراک می نمایند از تمام مدرکات تمامتر و قابل توجه ترند بهمین جهت است که طبع سالم و عقل صحیح بیشتر رغبت می نماید و تمایل پیدا میکند .
...
اینک میتوان گفت بجز ادم کوتاه فکری که هم گام با چهار پایان است دیگری محبت خدا را انکار نمیکند زیرا چنین آدم کسی است که مدرکاتش تنها به حواس ظا هره احساس شده اند و از آنها گامی بالاتر ننهاده است و همانطور که ادمی خود و کمال خود و بقاء خود و دیگری را برای خود دوست میدارد و کمال بقائش را در آن میداند به همین میزان دیگری را ذاتآ دوست میدارد و لذتی به غیر از دوستی ذات او در نظر ندارد بلکه از علاقه بشخص او بهترین خوشیها را احساس میکند و همین است منظور از حب حقیقی که به حد وثوق و اطمینان ارباب معنی رسیده وبالاخره حب حقیقی مشابه حب جمال و زیبایی است زیرا هر کسی که جمال را ادراک نماید دوستدار جمال است وجمال را محض برای جمال دوست میدارد برای انکه هر گاه جمال را برای دوستی وعلاقه بدان ادراک نماید کاملا لذت برده و بهره مند می شود و شکی نیست که خود لذت مورد علاقه نیست و سببی موجب علاقه
بدان نمیشود و خیال نکنید هر کس دم از علاقه به صورت زیبا میزند برای انست که میخواهد بدین وسیله آتش شهوت را خاموش سازد زیرا اطفاء نائره شهوت لذتی جداگانه و غلاقه ی به صورت زیبا برای خاطر خود آن علاقه جداگانه است و چون ممکن است خود جمال را ادراک نمود و لذت برد آن را ذاتآ محبوب داشته و لذیذ میدانیم و مورد تمتع و بهره بری قرار میدهیم
تعجب این جا است با این بیان روشن برخی در صدد انکار برآمده و محبت ذاتی را منکرند با اینکه آب و سبزه هر دو مورد علا قه اند و غرض از محبوبیت آنها نه آن است که خورده و آشامیده شوند یا علاوه بر دیدن آنها لذت دیگری در نظر باشد و پیغمبر اکرم ( ص) از دیدن آب و سبزه لذت میبرد و هرگاه به طبیعت های سالم متوجه میشویم می بینیم از گلها و شکوفه ها و پرندگان خوش رنگ و خوش قیافه لذت میبرند به طوری که آدمی از دیدن آنها لذت می برد و اندوهش بر طرف میشوند و بجز از دیدن آنها عرض دیگری ندارد.
اکنون بایدمتوجه بود که حسن و جمال اشیاء منحصر به مدرکات بصری و قیافه مناسب نبوده بلکه ازصدای خوش وخوی نیکو و علم و سیرت تمجید کرده و آن را زیبا می شمرند با آنکه هیچ یک از آنها به چشم نمی آید بلکه باید گفت احساس حسن و جمال منحصر به مدرکات حسی نیزنبوده زیرا بسیاری از زیباییها است که به نور بصیرت باطنی ادراک میشوند با این علامت که طبیعتهای سالم خواه ناخواه پیغمبران و امامان را بدون آنکه دیده باشند دوست میدارند به اندازه ای که ممکن است فردی محبت آنان را از حد دوستی بمرتبه عشق میرساند ودر یاری دین و پشتیبانی از آنها خود را به خطر می اندازد و با هر کس که امامت و متبوعیت او را انکار نماید کاملا مبارزه میکند .
منبع:
( از کتاب اخلاق حسنه تالیف: حکیم بزرگوار و محدث کبیر ملا محسن فیض کاشانی )
جستجو در کل مطالب این وبلاگ، حتی مطالب بایگانی شده!